هو النور
همین دیشب بود که در یکی از سایتای خبری عکسی از آقای اص.غر فر.هادی زده بودن در حال دست دادن با یکی از بازیگرای زن هالیوود...داشتم با خودم فکر می کردم که واقعا یعنی چی؟ یه فیلم بسازی که درسته با کیفیته...و بازیگرای توانایی در اون ایفای نقش کردن ولی آخه به نظر من فیلمای بهتر از اینم بوده....حالا نمی دونم چی شد که یهو فیلم این آقای کارگردان " ترکوند" و جایزه ی گلدن کلاب رو گرفت؟ الله اعلم....به هر حال این آقای کارگردان نشان داد که از "عرف دیپلماتیک" کشورش ظاهرا چیزی نمیدونه و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم ابدا به او همچین چیزی رو یاد نداده هیچ...تازه اصلانسبت به این مساله حساس نشده و واکنش نشون نداده.... فر.هادی بازم فیلم میسازه...بازم خرس طلایی و گلدن کلاب می گیره و اتفاقات خلاف عرف و شرع ایران در ابعاد وسیع تر شاید...و باز هم فیلم میسازه و میشه " الگو و اساس" برای یه سری ذهن های پرورش نیافته و نو رسته....و این داستان ادامه دارد....!
از طرفی امشب خبر جالب تر و البته تاسف بر انگیز تری خوندم...از گل.شیفته که کلا بی خیال حتی قوانین انسانیت شده! بابا دست مریزاد گلی خانم! سپیده ی مظلوم و زجر کشیده ی میم مثل مادر الان به صورت کاملا عریان در جلو دوربین ظاهر شده و عکس هاش رو به راحتی می تونین در سرچ گوگل پیدا کنید.......خیلی دردناکه...حیف " همت" ها " باکری" ها و جمع عظیم و بزرگوار شهدای هشت سال دفاع مقدس که برای حفظ آرمان های دین پرپر شدن...که الان در این روزگار راست راست راه بری و گناه کنی و ککت نگزه...
+ عذر می خوام از اینکه همین طور بی حساب و کتاب نوشتم...با اینکه وقتم محدوده ولی باید این مطلب رو می نوشتم چون روی دل و ذهنم سنگینی می کرد.....
+کودک 4 ساله ی آقا مصطفی( شهید احمدی روشن) هنوز نمی دونه که پدرش رو شهید کردن...بچه رو فرستادن منزل خاله که سراغ بابا رو نگیره...آقای کامران نجف زاده با نوشتن این مطلب در وبلاگشون آتیشمون زد.... آقا مصطفی...هوای خانوادتو داشته باش...از آرامش سرشارت به اونا القا کن که الان بیش از هر وقتی بهش احتیاج دارن...
+ شهدا شرمنده ایم.............................
[ پنج شنبه 90/10/29 ] [ 1:16 صبح ] [ "مهربان" ]
یا حنان
دو شب قبل خانم همسایه اومده در خونمون و با کمال مظلومیت میگه آخه ما درسته ماشینمون رو میاریم توی محوطه ی شما پارک می کنیم ولی جای کسی رو که نمی گیره؟ چرا اعتراض دارین؟
من با اینکه پیوسته به این فکر می کردم که آخه اینا خودشون حیاط به اون بزرگی دارن چه اصراریه ماشینشون رو بیارن توی محوطه ی ما؟ جواب دادم , ما به این اعتراض داریم که خیلی وقتا ماشین مهمون همسایه بغلی میاد دقیقا پارک میشه در جایگاه ماشین ما و این کارشون حسابی اعصاب خورد کنه و جای اعتراض داره...نتونستم تحمل کنم و پرسیدم : ببخشین! مگه حیاط منزلتون اشغاله به سلامتی؟ ایشون فرمودن که بله برادرم ماشین خریده و میاره پارک می کنه تو حیاط ما...... منم توی دلم ادامه می دادم که بله میاره پارک می کنه تو حیاط شما و شما هم با خودتون میگید چه اشکال داره...محوطه اگه جا داشته باشه یا نداشته باشه ماشینمونو به هر قیمتی پارک می کنیم اینجا! مگه چیه! به هر حال صحبت ادامه پیدا کرد و من باز تاکید کردم که خواهرم...همسایه جان! ما میگیم کسی جای ماشین ما رو نگیره...افتاد الان؟! و من فکر می کنم " نیفتاد" چرا که دیشب با منظره ی حرص دراری روبرو شدیم! همسر همون خانم همسایه از غیبت ماشین بیچاره ی ما استفاده کرده بود و ویییییییژ! ماشینشو پارک کرده بود به جای ماشین ما!دیگه ما موندیم و چشمای گرد شده! آخه دارم به این فکر می کنم که این وسط هیچی رعایت نشده...نه حق الناس...نه رعایت حرمت همسایگی و نه حد اقل روضه های شب قبل من! آخه همسایه ی عزیز! این همه واست دلیل و منطق آوردم! با این وجود.......
امام على(علیه السلام) درباره اهمیت توجه به حقوق مردم در خطبه 167 نهج البلاغه مىفرمایند: هرکس حقوق بندگان خدا را بجای آورد در حقیقت حدود خداوند را بجا آورده است.
[ سه شنبه 90/10/27 ] [ 12:50 عصر ] [ "مهربان" ]
سلام بر حسین و اربعینش، سلام بر اربعین و زائرانش! و سلام بر اندوه های دل آنان که به سوغات بر مزار کشتگان، عشق بردند و به مویه نشستند. به شوق زیارت صحن و سرای جان فزایت، اربعین شهادتت را به سوگ می نشینیم، یا حسین!
اربعین از رازهای هستی است و اربعین حسین (ع) روز بسط لطف اوست بر پیروان و دوستدارانش. و در مقام حسین (ع) همین بس که در زیارت اربعینش خطاب به جدشان محمد مصطفی (ص) و پدر بزرگوارشان حضرت علی (ع) و مادر گرامیشان فاطمه (س) میگوییم که خداوند عزاداری شما را در رثاء حسین (ع) فبول فرماید.
اربعین در فرهنگ عاشورا
در فرهنگ عاشورا، اربعین به چهلمین شب شهادت حسین بن علی(ع) گفته میشود که مصادف با روز بیستم ماه صفر است. از سنتهای مردمی گرامی داشت چهلم مردگان است، که به یاد عزیز فوت شده خویش، خیرات و صدقات میدهند و مجلس یاد بود بر پا میکنند، در روز بیستم صفر نیز، شیعیان، مراسم سوگواری عظیمی را در کشورها و شــــهرهای مختلف به یاد عاشورای حسینی بر پا میکنند. عاشقان و پیروان آن امام، در سحال اســـــرار اربعین به ذکر پرداخته و باران اشکبار چشم خویش را با مظلومیت حسین و یارانش پیوند می زنند. این راه، راه تداوم عشق است و بی گمان هیچگاه بی رهرو نخواهد بود.
نخستین اربعین
در نخستین اربعین شهادت امام حسین (ع)، جابر بن عبدالله انصاری و عطیه عوفی موفق به زیارت تربت و قبر سید الشهدا شدند. بنا به برخی نقلها، در همان اربعین، کاروان اسرای اهل بیت (ع) دربازگشت از شام و سر راه مدینه، از کربلا گذشتند و با جابر دیدار کردند. البته برخی از مورخان نیز آن را نفی کرده و نپذیرفته اند، از جمله مرحوم محدث قمی در «منتهی الامال» دلایلی ذکر میکند که دیدار اهل بیت از کربلا در اربعین اول نبوده است. به هر حال، تکریم این روز و احیای خاطره غمبار عاشورا، رمز تداوم شعور عاشورایی در زمانهای بعد بوده است.
اربعین و عرفان
اربعین از رازهای هستی، خصوصیت عدد چهل و اسرار نهفته در آن براى ما روشن نیست. البته چه بسا، با توجه به ویژگى هاى انسان، «چهل بار» تکرار یک رفتار پسندیده موجب ملکه معنوى و تعمیق آن رفتار و قابلیت نزول فیض خاص خداوند مى شود. در فرهنگ اسلامى هم عدد چهل (اربعین) جایگاه ویژه اى دارد. چله نشینى براى رفع حاجات، حفظ کردن چهل حدیث، اخلاص چهل صباح، کمال عقل در چهل سالگى، دعا براى چهل مؤمن، از این نمونه هاست.
آمده است که چون حضرت موسی (ع) را قابل استماع کلام بی واسطه خداوند میکردند چهل روز به خلوت فرستادند و خداوند فرمود: «... و اذا واعدنا موسی اربعین لیله »
پیامبر حکیم (ص) فرمود:
« من اخلص لله اربعین یوماً فجر الله ینابیع الحکمة من قلبه على لسانه»: هر کس چهل روز فقط براى خداوند تعالى اخلاص چشمه های خداوند ورزد حکمت را از قلبش بر زبانش جارى مى سازد.»
صاحب مرصاد العباد، عارف نامی نجم الدین شیرازی نیز گفته است: "و عدد اربعین را خاصیتی است در استکمال چیزها که اعداد دیگر را نیست." چنانکه در حدیث صحیح آمده است:
ان خلق احدکم بجمع فی بطن امه اربعین یوما ثم یکون علقه مثل ذلک.
و خواجه علیه السلام ظهور چشمه های حکمت از دل بر زبان را اختصاص اخلاص اربعین صباحا فرموده است، و حوالت کمال تخمیر طینت آدم علیه السلام به اربعین صباحا کرد و از این نوع بسیار است."
[ شنبه 90/10/24 ] [ 4:39 عصر ] [ "مهربان" ]
چه حس و حال عجیب و دوست داشتنیه وقتی یه شب داری با "آقا جانت" حرف می زنی و اشک میریزی که دلم تنگ شده می خوام بیام پابوست...صبح روز بعد بری دانشگاه و روی برد بخونی که امور فرهنگی اردوی مشهد ثبت نام می کنه.....چه حس نابیه وقتی می دونی توی ذخیره ها ثبت نام شدی چون فقط تعداد محدودی رو قراره ببرن و تازه قرعه کشی هم می کنن...چند نفری انصراف بدن و اسم تو بیاد توی لیست اصلی! چه حس زیبایه وقتی که خانه و خانواده و درس و دانشگاه رو بی خیال میشی...دو هزار کیلومتر رو با قطار طی می کنی( در حالیکه زیاد از قطار خوشت نمیاد) در برف و سرما عازم " مشهد الرضا" میشی و همه ی سختی ها و دلتنگی ها رو به جون می خری چون قراره به زیارت" آقا جان عزیزت" بری.........
+ این عکس حکایت می کنه همون سفر مجردی و زیبا و به یاد ماندنی من رو به مشهد مقدس....سفری که جور شدنش یه معجزه بود..." معجزه ی رضوی"
+ آقای امور فرهنگی روز آخر سفر گفت که برنامه ی این سفر تا مرز کنسلی پیش رفته به دلیل کمبود بودجه و مشکلات ریز و درشت...ولی کارا به مدد خدا و "آقا جان" چنان جور شده که هنوز انگشت بر دهانم!
+ همه چیز عالی و ایده آل بود و یک دل سیر زیارت کردیم...در طی چند روزی که اونجا بودیم ...صبح و ظهر و شب مهمان "آقا جانم" بودیم......
+ "آقا جان " در این سفر حسابی بنده نوازی فرمودن...یک روز که برای نماز صبح به حرم رفته بودیم شنیدیم که اگه نماز رو در رواق " صحن غدیر" بخونیم ممکنه از گلهای ضریح مطهر که بعد از تعویض روزانه بین زائر ها توضیع میشه بهره مند بشیم......جمعیت زیادی در رواق جمع شده بودن و ما امیدی به دستیابی گل مطهر نداشتیم.....ولی...ولی! آقا جان بخشنده و مهربان من از گلبرگهای زیبای ضریحش ما رو بهره مند کرد.....در پوست خود نمی گنجم!
+آقا جان مهربانم....................................................................................................................................................................................
[ جمعه 90/10/23 ] [ 2:59 صبح ] [ "مهربان" ]
یا رزاق
این خونه خریدن هم یه پروژه ی عظیمه واسه خودش......
فلش بک به 4....5 ماه پیش....روزهایی گرم تابستان:
ما از این بنگاه به آن بنگاه در سعی هستیم!
ما: آقا آپارتمان پیش فروش می خوایم....n خوابه...nمتری...با قیمت مناسب...
آقای بنگاه: آقای فلانی داره می سازه فلان خیابون متری فلان تومن...150 متری داره...180...200!
ما: نه فلان خیابون نمی خوایم...فلان متر نمی خوایم....
آقای بنگاه: آقای x معرووف داره می سازه تو فلان خیابون هااااااااان
ما: جدی؟ حالا این آقا که واحد هاشو توی هوا می برن متری چنده قیمتاش؟
آقای بنگاه: متری..............................!
ما:
و تا به امروز شاید به بیش از 100 بنگاه مراجعه کردیم.....کیس هایی بودن که شاید می شد باشون کنار اومد و به ایده آل ما نزدیک بودن ولی ما ناز کردیم! ایراد گرفتیم...به امید چیز بهتری بودیم...و البته در بیشتر موارد سرمایه ی موجود کافی نبود..........تا امروز قیمت ها سر سام آور و نجومی شدن و روزانه و حتی ساعتی در حال افزایشن....حالا در حسرت همون جاهاییی هستیم که یک روز نه چندان دور ایراد گرفتیم و گفتیم به درد ما نمی خوره! هیییییییییییییی! پروژه همچنان ادامه دارد.....به امید یافتن آپارتمانی مناسب با قیمتی ایده آل....ناچارا از سخت گیریمان باید کم کنیم
و امروز بلاخره بعد از کش و قوس های فراوان مورد مناسبی پیدا شد که بازم قیمتیش واسه ی ما زیاده....اگه مالکین محترم با ما راه بیان انشاالله با همین قرار داد می بندیم....خسته شدیم از جستن و نیافتن...........
+ خدای بزرگ....امام رضای مهربون...به شما و جمع بزرگ ائمه سپردیم......خودتون از کار همه گره گشایی کنید که کلید همه ی قفل ها دست شماست
[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 1:15 صبح ] [ "مهربان" ]