یا قادر
ترم پیش بود که یه روز موقع رفتن به دانشگاه سری به فروشگاه لوازم بهداشتی زدم و از اونجایی که عطر تو کیفیم رو به اتمام بود تصمیم گرفتم یه دونه دیگه با همون مارک بخرم البته یه رنگ دیگه......به دانشگاه که رسیدم مستقیم رفتم آمفی تئاتر چون قرار بود فیلم مرد سیندرلایی رو نمایش بدن......چراغا رو خاموش کردن و فیلم شروع شد و یه نفر اومد نشست کنارم که.....چشمتون روز بد نبینه! انگار که آب رو بر این بشر حرام کرده بودن و حمام کردن و اینا اساسا بی معنی بود! خلاصه من خیلی اذیت شدم و ادب مانع می شد که حرکت اضافه ای کنم و یا مثلا اعتراض کنم.....پس فکری به ذهنم رسید! شیشه ی عطر جدیدم رو برداشتم و یه جورایی نامحسوس گرفتم جلوی بینیم و با خیال راحت فیلم تماشا کردم....اون رایحه و مرد سیندرلایی به هم پیوند خوردن...از اونجایی که تم اصلی فیلم مرد سیندرلایی مبارزه و پیروز شدن بود در نتیجه هر وقت احتیاج به مبارزه و مقاومت هست بعد از یاری خواستن از خدا این شیشه ی عطر به من کمک می کنه! جل الخالق که چقدرم اثر داره! نمونه ی بارزش دیروز که 3 تا امتحان بسیار سخت تو یه روز داشتیم...بی خوابی و سختی بیش از حد درسهایی که مطلقا به زبون محترم انگلیسی هستن یه جورایی نا امیدم کرده بود و وحشتزده بودم....خلاصه خدای مهربونم خیلی به دادم رسید و همینطور عطر سحر آمیزم که منو دائم یاد مبارزه می ندازه و من دیروز واقعا یه مبارز شجاع بودم! اصلا همیشه بین یه رایحه یه صدا یا یه تصویر با تجربه های آدم ارتباطی هست......
پیام اخلاقی این ماجرا اینه که: اولندش فیلم زیاد نگاه کنید! از روزی که مرد سیندرلایی رو دیدم علاقم به فیلم چند برابر شد و خیلی چیزا یاد گرفتم...
دومندش همیشه عطر تو کیفی بخرید و سومندش همیشه یه نفر رو پیدا کنید که 1 ماه حموم نرفته! اون وقته که عطر تو کیفی کاربرد داره و باعث درس ها و تجربه های بزرگ میشه....
[ پنج شنبه 91/4/8 ] [ 7:46 عصر ] [ "مهربان" ]