دارم با دقت و حوصله الگوی چرم رو روی کاغذ می کشم که یهو صدای تلفن بلند میشه و من از جا می پرم..

شماره رو نگاه می کنم. دوست عزیزمه که خیلی خیلی دوسش دارم ... با شور و هیجان میگه مهربان! فردا منزلمون نماز 12 امام داریم. تا عصر دعا و نماز می خونیم..باید حتما بیای! اگه نیای....! من که اول کلی تعارف کردم که نه بابا خیلی ممنون و ... ولی ته دلم غننننننننج می رفت برای داشتن همچین دوستی و همچین مراسمی و همچین نماز و دعاهایی..و بهتر از همه همچین خدایی که همیشه مواقع حساس و اضطراری دستمو می گیره و حواسش هست به من ضعیف ذلیل حقیر مسکین مستکین:( و همیشه به یک واسطه هوامو داره

الحمد لرب الصباح الحمد لفالق الاصباح....

الحمد لله رب العالمین..